بسم رب الزهرا
باز دلتنگ شهیدان می شوم
بی قرارِ یاد یاران می شوم
یاد جانبازان میدان جنون
آشنایان غبار و خاک و خون
یاد آنانی که مجنون بوده اند
تشنه ی اروند و کارون بوده اند
در دل شب ذکر یارب داشتند
دست بر دامان زینب داشتند
جبهه را تا کربلا پل می زدند
بر حسین دست توسّل می زدند
سجده هاشان عطر و بوی لاله داشت
ماه گِرد روی آنان هاله داشت
قلب هاشان خانه ی امّید بود
جانشان روشن تر از خورشید بود
در دل افلاکیان جا داشتند
یک قدم تا آسمان برداشتند
یاد سرخ روز جانبازی بخیر
یاد همّت ، یاد خرازی بخیر